اگر چه نازنینان را وفا نیست
گلستانی چو باغ اشنا نیست
اگر بر چرخ هفتم پا گزارم
دلم یک لحظه از یادت جدا نیست
خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.
رسم زندگانی..!!
دنیا را بد ساخته اند
کسی را که دوست داری دوستت ندارد
کسی که تو را دوستت دارد تو دوستش نداری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد
به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسند
نشنو از نی
نی حصیری بیش نیست
بشنو از دل
دل حریم کبریاست
نی بسوزد
خاک و خاکستر شود
دل بسوزد
خانه ی دلبر شود
خدایا کفر نمی گویم. پریشانم
چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا تو ﻤﺴﺌﻭلی
خداوندا تو می دانی که انسان بودنو ماندن دراین دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آنکس که انسان ست و از احساس سرشار ست