در شلوغی های نفس،
صدای خداوند گم می شود
دختری که به ارزوش نمیرسید .هیچ امیدی نداشت و همش خدا خدا میکرد. ولی اگه ارزوش بود و بهش میرسید هیچ وقت خدا خدا نمی کرد. اینه داستان خدای تو
آخه اون دختر فقط وقتی خدا خدا میکرد که آرزو داشتقبل لز لینکه بفهمه کارش دسته خدا گیره یاد خدا بود؟
تو اون شام مهتاب کنارم نشستیعجب شاخه گل وار به پایم شکستیقلم زد نگاهت به نقش آفرینیکه صورتگری را نبود این چنینیپریزاد عشق و مه آسا کشیدیخدا را به شور تماشا کشیدیتو دونسته بودی، چه خوش باورم منشکفتی و گفتی، از عشق پرپرم منتا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاتا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاقسم خوردی بر ما ، که عاشق ترینیتو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینیهمون لحظه ابری رخ ماه آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفتگذشت روزگاری از اون لحظه نابکه معراج دل بود به درگاه مهتابدر اون درگه عشق چه محتاج نشستمتو هر شام مهتاب به پایت شکستمتو از این شکستن خبرداری یا نههنوز شور عشقو به سر داری یا نهتو دونسته بودی، چه خوش باورم منشکفتی و گفتی، از عشق پرپرم منتا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تابتا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریابقسم خوردی بر ماه ، که عاشق ترینیتو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینیهمون لحظه ابری رخ ماهو آشفت به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفتهنوزم تو شب هات اگه ماهو داریمن اون ماهو دادم به تو یادگاریهنوزم تو شبهات اگه ماهو داریمن اون ماهو دادم به تو یادگاریمن اون ماهو دادم به تو یادگاریمن اون ماهو دادم به تو یادگاریمن اون ماهو دادم به تو یادگاری
دختری که به ارزوش نمیرسید .هیچ امیدی نداشت و همش خدا خدا میکرد. ولی اگه ارزوش بود و بهش میرسید هیچ وقت خدا خدا نمی کرد. اینه داستان خدای تو
آخه اون دختر فقط وقتی خدا خدا میکرد که آرزو داشت
قبل لز لینکه بفهمه کارش دسته خدا گیره یاد خدا بود؟
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشق و مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تا
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریا
قسم خوردی بر ما ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به پایت شکستم
تو از این شکستن خبرداری یا نه
هنوز شور عشقو به سر داری یا نه
تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
هنوزم تو شب هات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری