...

من از پایان نمی ترسم

و می دانم که پشت رویش هر گل زوالی نیز در راه هست

و طوفان جامه ی سرخ شقایق را به دست باد خواهد داد

نگاه مهربان نور ، روزی سرد خواهد شد

زمین در حسرت باران دوباره تشنه خواهد بود

من از پایان نمی ترسم

هراس من زتسلیم است . . .

مبادا جامه ی پاک غرورم با حقارت ها در آمیزد

مباا با فریب رنگ ها روحم بیامیزد . . .

مبادا در نشیب راه دستم پیش از آنکه دانه ای در خاک بنشاند ، فرو افتد . . .

من از پایان نمی ترسم . . .

هراس من ز تسلیم است ، ز تحقیر است . . . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد