فریدون مشیری

 ...

گوش تان اگر به ناله ی من آشناست  

از سفینه ای که میرود به سوی ماه 

  

از مسافری که می رسد ز گرد راه  

از زمین فتنه گر حذر کنید 

پای این بشر اگر به آسمان رسد  

روزگارتان چو روزگار ما سیاست 

 

ای ستاره که پیش دیده ی منی  

...  

آن شقایق شفق که می شکفت  

عصرها میان موج نور  

دامن از زمین کشیده است 

 

سرخی و کبودی افق 

 

دود و آتش به آسمان رسیده است 

 

قلب مردم به خاک و خون تپیده است!! 

...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد