زندگی شنا کردن در دریاست 

شننا کردن مداوم تا غرق نشی

گاهی برخلاف جهت آب شنا کنی 

گاهی فقط سعی کنی همونجه که هستی بمونی 

و گاهی 

گاهی باید آروم باشی گاهی باید خودتو به موج بسپاری   و به آسمان بالای سرت نگاه کنی 

....

همیشه یه وقتهایی هست که دل آدم میگیره! 

همیشه یه وقتهایی هست که آدم احساس تنهایی میکنه و میزنه زیر گریه اما کسی نیس که آرومش کنه! 

همیشه تنهایی هس فقط گاهی خودتو گول میزنی که دیگه تنها نیستم

من که خیلی خسته ام کاش فریادرسی بود 

کاش راه چاره ای بود 

زندگی ...

یاد روزهایی که نکاهم دنیای خیالم را می شکافت بخیر 

یاد روزهایی که امیدم لحظه ها را می شکافت بخیر 

یاد روزهایی که شادیم غمم را می شکافت بخیر 

اکنون نه نگاهی هست نه امیدی نه شادی 

اکنون این انتظار است که لحظه هایم را پشت سر می گذارد  

و غم است که شادی را نهان کرده 

 

یاد خوبی ها بخیر

شب در چشمان من ست

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من ست 

به سپیدی چشمهایم نگاه کن 

شب و روز در چشمان من است  

و اگر پلک برهم گذارم  

جهانی در ظلمات فرو می رود. 

(مرحوم حسین پناهی)

گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم

وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم

داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو

هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم

مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام

تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم

یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند

انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم

وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها

تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم

تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من

پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم

در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم

سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم

زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی

ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم

حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن

ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین میکنی بدان که زندگی میکنی(گاندی)

اگر همه ی شب را برای از دست دادن خورشید گریه کنی. لذت دیدن ستاره ها را از دست می دهی

و اون شام مهتاب کنارم نشستی

عجب شاخه گل وار به پایم شکستی

قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی

پریزاد عشق و مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی

تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تا
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریا

قسم خوردی بر ما ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی

همون لحظه ابری رخ ماه آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب

در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به پایت شکستم

تو از این شکستن خبرداری یا نه
هنوز شور عشقو به سر داری یا نه

تو دونسته بودی، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی، از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو، تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی

همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

هنوزم تو شب هات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری

هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری

من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری

خدای تو هیچگاه ترا ترک نگفته و  

بر تو خشم ننموده است 

(ضحی آیه ۳)